در این مطلب از سایت انسان شاد برای شما عزیزان آداب چهارشنبه سوری که در سال های گذشته رایج بوده را آورده ایم.
چهارشنبهسوری از جشن های ایرانی است و جزو اولین مراسم و جشن نوروز حساب می شود.
که متاسفانه در این سال های اخیر مردم این جشن و شادی مقدس را با کار های خطرناکشان به روزی پر از استرس تبدیل کرده اند.
نام های دیگر چهارشنبه سوری ،شب چهارشنبه سرخ یا جشن چهارشنبه پایان سال نیز می باشد.
مراسم چهارشنبه سوری در شب چهارشنبه آخر سال (یعنی از غروب سه شنبه آخر سال) شروع می شود .
چهارشنبه سوری از دو واژه چهارشنبه +سوری تشکیل شده است که چهارشنبه نام روز هفته و سور به معنای جشن و شادی است.
:♥:سوری به معنای سرخ نیز می باشد.یعنی چهارشنبه سرخ:♥:
در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پای کوبی با نام سور مرسوم بوده است و از طرف دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده میشد و
از روزهای شوم و نحس به شمار میرفت و مردم بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید
با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نداشته باشند.
منوچهری درباره روز چهارشنبه می گوید:
طبق آیین باستان در این روز آتش بزرگی روشن میشده است که تا صبح زود و بالا آمدن خورشید روشن نگه داشته میشده.
در بعد از ظهر زمانی که آتش روشن میکنند مردم از روی آن میپرند و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من».
این جمله نشانگر مراسمی برای تطهیر و پاک سازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد.
با بیان این جمله مردم خواهان آن هستند که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلاتشان را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به آنها بدهد.
چهارشنبهسوری جشنی است که امروزه در همه جای ایران گسترش یافته است و هر شهر آداب و رسوم
مختلفی دارد که در این مقاله به هرکدام اشاره ای می کنیم.
در شاهنامهٔ فردوسی اشارههایی درباره جشن چهارشنبهای وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است.
عنصر بنیادین جشن چهارشنبه سوری، عنصر آتش است.
مردم در شب آخرین چهارشنبه سال (یعنی در هنگام غروب آفتاب روز سه شنبه آخر سال) در
جلوی منازلشان آتشی را روشن می کنند و همه ی
اهل منزل از روی آن آتش می پرند و می گویند : زردی من از تو، سرخی تو از من
خاکستر چهارشنبه سوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن،
زردی و ییماری خود را، از راه جادوی سرایتی، به آتش می دهند و
در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند.
زن هر خانه خاکستر را در خاک انداز جمع می کند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد.
در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید
که از عروسی می آید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند.
او بدین گونه همراه خود تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد.
ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و
دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند.
برای این که آتش آلوده نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود ببرد.
بعد از اینکه مراسم روشن کردن و پریدن از روی آتش تمام شد، اهل خانه و
خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته،
فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقیمانده بود،
روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند.
گذشتگان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر میگردد و کینه و رشک از وی دور میگردد.
امروزه اصطلاح نمک گیر شدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفتهاست.
در این مراسم در گذشته دختران و پسران جوان، چادری بر روی سر و صورت خود میکشند تا
شناخته نشوند و به در خانه دوستان و همسایگان خود میروند.
صاحب خانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه می آید و درون کاسههای آنان
آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریزد.
آیین قاشقزنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیز آخر سال به میان زندگان بازگشته و
به شکل افرادی که رویشان پوشیده است به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیهای میدهند.
بعد از خاموشی آتش قاشق زنی جوانان نوبت به شال اندازی می رسد.
جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره می زدند، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر می ساختند.
آنگاه از راه پلکان خانه ها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل می کنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست می گرفتند،
آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان می سازند.
صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شال هایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین،
آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال می ریزند و گره ای بر آن زده،
با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه می سازند که هدیه سوری آماده است. آنگاه شال انداز شال را بالا می کشد.
از دیگر مراسم مربوط به چهارشنبه سوری ،فالگوش ایستادن است .
بدین معنی که کسانی که حاجتی دارند ، نیت می کنند و سر چهار راه یا در معبری فالگوش می ایستند و
به حرف نخستین عابری ، که از کنارشان می گذرد توجه می کنند و
هر کلام که از دهان او درآید در استجابت مراد خود به فال بد یا خوب می گیرند.
اگر گفته عابری موافق با آرزوی صاحب حاجت باشد آن آرزو را برآورده شده می دانند.
بعضی ها به جای رفتن به چهار راه و معابر ، این کار را در پشت در اتاق انجام می دهند و نخستین سخنی
که از پشت در اتاق شنیدند به فال بد و یا خوب در اجابت حاجتشان فرض می کنند.
یکی از آداب چهارشنبه سوری این است که زنان به دکان عطاری می روند و
از او «کندر و خوشبو» می خواهند ، تا عطار می رود بیاورد زنان فرار می کنند.
این دکان باید رو به قبله باشد.
سپس زنان به دکان دیگری که رو به قبله باشد می روند و «خوشبو» می خواهند که مراد اسفند است و چون عطار پی آن برود باز فرار می کنند و
سپس به دکان سومی که رو به قبله باشد می روند و مقداری کندر و اسفند می خرند و در خانه برای دفع چشم زخم و حل مشکل خود دود می کنند.
ایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزه های سفالی کهنه خود را بالای پشت بام خانه می برند،و
به پایین پرت می کنند و آن ها را می شکنند و کوزهٔ نویی را جایگزین آن می ساختند.
این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و
قضاهای بد در کوزه متراکم می گردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد.
افروختن آتش در معابر و خانهها، فالگوشی، اسپند دود کردن، نمک گرد سر گرداندن.
در موقع اسفند دود کردن و نمک گردانیدن، وردهای مخصوصی وجود دارد که زنان میخوانند.
در گذشته چهارشنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاه چراغ بودهاست و در آنجا توپ کهنهای است، که مانند توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت میخواهند.
زنان در گذشته در حمامی که آب آن از رودخانه سعدیه میآمد در این روز به جهت رفع بلاها و گشوده شدن بخت دختران استحمام میکردهاند.
در شهرهای کردنشین ایران، رسوم و مراسم آخرین چهارشنبه سال و نوروز بدین ترتیب است که
ابتدا برفراز کوه ها؛ بالاترین نقطه کوه آتش روشن میکنند و
همچنین در مکانی مناسب آتش بزرگی افروخته به دور آن به رقص محلی و پایکوبی میپردازند.
کردها از دیرباز آتش را گرامی و مقدس میپنداشتند و در ادبیات کُردی بسیار از آتش و مراسم نوروز کُردها یادشده است.
افروختن آتش در معابر، کوزه شکستن، فالگوشی، گرهگشایی و غیره کاملاً متداول است و
تمام آن آدابی که در تهران معمول است در قزوین و اصفهان نیز رواج دارد.
قزوینیها در این شب دختران دم بخت را با جارو از خانه بیرون میرانند تا بختشان در سال جدید باز شود.
همچنین مردم این شهر در این شب بیشتر اشکنه میخورند.
آتش افروختن در این اواخر متداول شدهاست.
در گذشته به جای آتش افروختن و پریدن از روی آن صبح روز چهارشنبه کودکان و جوانان از روی آب روان پریده و
جمله «آتیل ماتیل چرشنبه بختیم آچیل چرشنبه» را میگفتند.
آجیل و میوه خشک خوردن از ضروریات است و ترک نمیشود اگر دوست یا مهمان و تازهواردی داشته باشند
باید حتماً شب چهارشنبهسوری خوانچهای از آجیل خام و میوه خشک برای او بفرستند.
در تبریز آبپاشی از بام خانهها بر سر عابرین نیز رایج است که از آداب دوران ساسانیان بوده و
هنوز در میان ارمنیان و زرتشتیان ایران معمول است که در یکی از جشنهای خود بر یکدیگر آب میریزند.
در لرستان این مراسم مانند دیگر مناطق ایران با روشن کردن آتش آغاز شده و
روشن کردن آتش در ارتفاعات و غلتاندن آن به کمک وسیلههایی به پایین مرسوم است.
در استان خراسان و شهر مشهد و خراسان جنوبی مردم در قدیم در شب چهارشنبه سوری هیزم آتش میزنند.
نام این هیزمها عبارت است از چرخه، خار و اسپند.
اسپند دود کردن و یا اسپند (اسفنج) به داخل آتش ریختن از آداب مردم خراسان در تمام جشنها و مناسبتها است.
در داخل آتش اسپند نمک میریزند که حالت ترقه و انفجار دارد.
در استان قم به علت محدودیتهای زیاد تعدادی از مردم جشن خود را در بیرون از شهر 5 الی 10 کیلومتر بعد از بوستان علوی برگزار میکنند.